دستیابی به ارزش افزوده برند نیازمند ایجاد برندی است که مشتری ها به
اندازه ی کافی از آن آگاه باشند و بتوانند با آن ها رابطه ای عمیق،مثبت و
منحصر به فرد برقرار کنند و بر پایه ی این رابطه،تداعیاتی را در ذهن خود
بسازند.فرایند دانش افزایی مصرف کنندگان از برند به سه فاکتور وابسته است.
1- امنتخاب عناصر با هویت های اصلی تشکیل دهنده برند و چگونگی آمیخته شدن این عناصر با یکدیگر
2- یکپارچه سازی عناصر برند با بهرگیری از فعالیت های بازاریابی و برنامه ی پیشبرد فروش
3- سایر عوامل ایجاد کننده ی تداعیات ذهنی فرعی که به طور غیرمستقیم و
در نتیجه ی ایجاد ارتباط با سایر موجودیت ها تصویر برند را در ذهن مصرف
کننده ایجاد می کنندیا بهبود می بخشند.
انتخاب عناصر سازنده برند
معمول ترین عناصر سازنده یک برند،نام،URL،لوگو،نمادها،کاراکتر ها،بسته بندی و شعارهایی است که آن برند
از آن ها استفاده می کند.برخی از این گزینه ها برای افزایش آگاهی نسبت به
برند یا تقویت تداعیات ذهنی منحصر به فرد مناسب و مثبت مور استفاده قرار می
گیرند.بهترین آزمون برای سنجش سهم هر عنصر برند این است که ببینیم مشتری
ها با در نظر گرفتن آن عنصر(نام یا لوگو یا .....)به تنهایی،در مورد آن
محصول یا خدمت چگونه فکر می کنند.از آنجا که هر کدام از این عناصر
مختلف،مزیت های متفاوتی دارند،اغلب مدیران بازاریابی از ترکیب مشخص و منحصر
به فردی از همه ی این عناصر برای هر برند بهره میگیرند.
برای کسب اطلاعات بیشتر روی لینک زیر کلیک نمایید.
کلمات کلیدی:برند-برندسازی-آموزش برند-مشاور برند
برای اینکه بتوانیم در بحث ایجاد برند،ساختار مشخصی را تعریف کنیم شش
عنصر سازنده ی برند را که می توانند در قالب یک هرم تصور شوند معرفی می
کنیم.فراموش نکنیم همانگونه که ذکر شد ارزش ویژه ی برند زمانی در بالاترین
سطح خود محقق می شود که برند بتواند خود را به بالاترین سطح هرم
رساند.فرایند برندسازی در نمودار زیر نشان داده شده است. ما بررسی هر یک
از گام های چهارگانه و معرفی عناصر شش گانه و زیرمجموعه های آن ها در ادامه
ی مباحث خود این مدل راتشریح خواهیم کرد.همان گونه که در نگاه اول دیده می
شودعناصری که در سمت چپ هرم قرار گرفته اند،بیشتر نشان دهنده ی مسیر منطقی
برای ایجاد برند هستند و عناصری که در سمت راست هرم قرار گرفته اند بیشتر
نشان دهنده ی مسیر احساسی برای دستیابی به بالاترین سطح ارزش ویژه ی برند
هستند.بیشتر برندهای قدرتمند با طی کردن هر دو مسیر،راه خود را به بالاترین
سطح هرم می گشایند.
Salience(برجستگی برند)
ایجاد هویت مناسب برند
به معنای ایجاد برجستگی برند در ذهن مشتری ها است. برجستگی برند شاخصی است
که میزان آگاهی از برند را مورد سنجش قرار می دهد.شاخص برجستگی برند این
نکته را می سنجد که یک برند چندین بار و با چه میزان سهولت در موقعیت ها و
شرایط مختلف به ذهن مشتری فراخوانده می شود؟
مشتری تا چه حد نسبت به
برند حضور ذهن دارد و نقش برند در ذهن وی به صوت برجسته حک شده است؟آیا به
سادگی آن را به یاد می آورد و شناسایی می کند؟چه نوع اشارات و راهنمایی
هایی برای این امر لازم هستند؟و تا چه حد آگاهی از برند در ذهن فرد نفوذ
یافته است؟
بیش از این گفته شد که آگاهی از برند
به توانایی مشتری در یادآوری و شناسایی آن تحت شرایط مختلف و نیز ایجاد
ارتباط میان نام،لوگو،نماد و سایر موارد با تداعیات خاص آن برند در حافظه
مشتری باز می گردد.ایجاد آگاهی از برند به مشتری ها کمک کمی کند تا بتوانند
رده ی محصول یا خدمتی را که برند در آن رقابت می کند،به درستی شناسایی و
درک کنند و با محصولات یا خدماتی که تحت عنوان نام آن برند فروخته می
شوند،آشنا شوند.علاوه بر آن آگاهی از برند این اطمینان را به وجود می آورد
که مشتریان می دانند این برند و این محصول کدام یک از نیازهای آن ها را
برآورده می سازد.به عبارت دیگر می دانند برند چه نقش اساسی را در زندگی
آنها بازی می کند.
وسعت و عمق آگاهی از برند
آگاهی از برند با
ایجاد ارتباط میان عناصر برند و رده ی محصول و تحت تاثیر موقعیت های خرید و
مصرف به محصول هویت می بخشد.عمق آگاهی از برند شاخصی است که میزان احتمال
به خاطر رسیدن یکی از عنلاصر برند و سهولت این امر را برای مصرف کننده مورد
سنجش قرار می دهد.به عبارت دیگر،میزان آگاهی از برندهایی که ما آن ها را
به راحتی به خاطر می آوریم از عمق بیشتری برخوردارند.وسعت آگاهی از برند
نیز شاخصی است که گستره ی موقعیت های خرید یا استفاده ای را که در آن ها
عناصر برند به ذهن فرد خطور می کند،مورد سسنجش قرار می دهد. این شاخص ها تا
حد زیادی به سازمان دهی دانسته ها از برند یا محصول در حافظه ی فرد بستگی
دارد.
عملکرد برند(Performance)
محصول،هسته ی اصلی مفهوم ارزش ویژه برند
را شکل می دهد،زیرا آنچه مصرف کننده از برند تجربه می کند،آنچه درباره ی
آن از دیگران می شنود و آنچه شرکت می تواند با بهرهگیری از ارتباطات خود در
باره ی بند به شتری بگوید،همگی تحت تاثیر محصول قرار دارد.یکی از پیش نیاز
های موفقیت بازاریابی ، طراحی و ارائه ی محصولی است که بتواند به طور کامل
نیازها و خواسته های مشتری را ارضا کند،بدون توجه به این امر که محصول
کالای فیزیکی،خدت،سازمان،فرد یا هر چیز دیگری است.برای ایجاد وفاداری به
برند،بازاریابان باید اطمینان حاصل کنند که تجربیات مصرف کننده از محصولشان
می تواند دست کم انتظارات آنها را برآورده سازد(اگر نگوییم باد فراتر رود)
مطالعات مختلف نشان داده اندکه برندهای برخوردار از کیفیت بالا می توانند
از نظر عملکرد مالی بهتر از سایرین باشند و بازده بیشتری را نصیب سرمایه
گذران کنند.
شاخص عملکرد برند تشریح می کند که محصول یا خدمت تا چه حد
می تواند نیازهای عملکردی مشتری را به خوبی پاسخ دهد،برند از لحاظ شاخص های
ارزیابی کیفیت چه وضعیتی دارد و تا چه حد می تواند نیازهای
اقتصادی،کاربردی،زیبایی شناسی و سایر خواسته های مشتری از آن رده محصول یا
خدمت را برآورده کند.عملکرد برند گامی فراتر از ویژگی های محصول نهاده و
ابعادی را که موجب تمایز برند می شودند را در برمیگیرد.اغلب برترین جایگاه
برند به کسب مزیت های عملکردی وابسته است و برندی که کاستی های عملکری دارد
به ندرت می تواند بر مشکلات خود فائق آید.پنج نوع از ویژگی های و مزیت
های زیر مجموعه عملکرد برند عبارتند از:
1-عناصر و اجزای اصلی و ویژگی های مکمل
2- قابلیت اطمینان،دوام و قابلیت تعمیر و استفاده ی دوباره از محصول
3-اثر بخشی و کارایی خدمات (نظیر خدمات جانبی محصول)و میزان همدلی ارائه دهندگان خدمات یا مشتری
4- سبک و طراحی محصول
5- قیمت
چنانچه تمایل به خواندن ادامه مطلب دارید روی لینک زیر کلید نمایید.
کلمات کلیدی:برند-برندینگ-برندسازی-آموزش برند-مشاور برند
مدیریت اثربخش برند نیازمند نگرش بلندمدت در اتخاذ تصمیمات بازاریابی است.از آنجا که پاسخ های مصرف کنندگان به فعالیت های بازاریابی به << آنچه از یک برند می دانند و به خاطر می آورند.>> بستگی دارد،فعالیت های کوتاه مدت سازمان روی آمیخته بازاریابی خود،به سبب تغییر دانش مصرف کنندگان از آن برند،به افزایش یا کاهش موفقیت فعالیت های بازاریابی شرکت در آینده ختم می شود.اتخاذ نگرش بلندمدت در زمینه ی مدیریت برند باعث می شود که مدیران بتوانند تشخیص دهند که هر تغییری را که در برنامه های بازاریابی کلان خود در پشتیبانی از برند انجام می دهند،با تاثیر گذاشتن بر دانش مصرف کنندگان،روی موفقیت برنامه های بازاریابی آینده شان نیز می تواند تاثیر گذار باشد.
برخورداری از نگرش بلندمدت همچنین به ایجاد راهبردهای پویا و آینده نگر منجر می شود و این راهبردها نیز به نوبه ی خود،در بلند مدت موجب حفظ و ارتقای ارزش ویژه برند از دیدگاه مشتری ها می شوند.
یکی دیگر از ملاحظات حائزاهمیت در بحث مدییت ارزش ویژه ی برند شناسایی ودر نظر گرفتن مصرف کنندگان گوناگون در تعمیم برندها و طراحی برنامه بازاریابی است.برخی از عوامل بین المللی و راهبردهای برندسازی جهانی در زمینه اتخاذ این تصمیمات بسیار مهم هستند.در بحث توسعه ی برند به کشورهای دیگر و فراتر رفتن از مرزها، مدیران نیاز دارند تا با تکیه بر دانش خاص خود از رفتارهای این بخش های متنوع از بازار، برای برند خود ارزش ویژه بیافرینند و آن را تقویت کنند.
بری خواندن مطالب بیشتر در این زمینه به لینک زیر مراجعه نمایید.
www.brandztech.com
کلمات کلیدی:برند-برندسازی-ارزش ویژه برند-مدیریت برند- تعریف برند
امروزه برندینگ
(آفرینش نام تجاری) مهمترین بخش تجارت است. این تجارت در هرزمینه ای که
باشد، در نهایت نام تجاری آن حرفه است که گویای موفقیت یا شکست آن خواهد
بود. برند یکی از دارای های نامشهود سازمان ها است که می تواند نقش بسزایی در رشد و قابلیت سود آوری آنان در بلند مدت داشته باشد.
برند
که چکیده ای از هویت، اصالت و ویژگی های خاص یک محصول است. به نظر می رسد
"مدیریت نام "عبارت مشخصی باشد که در یک یا دو دهه گذشته، کار نسبتا ساده
ای بوده است، اما در دنیای امروز، مدیریت نام، علاوه بر اینکه از نظر ارزش
سهام، سودآوری و ارزش سرمایه حایز اهمیت است، امکان دارد بسیار پیچیده
باشد. یکی از دلایل آن، ماهیت پویای بازار جهانی امروز است.
برجسته
ترین صاحب نظران عرصه برندینگ در جهان معتقدند نام های تجاری برای آنکه
همواره پر قدرت ظاهر شوند، باید در پروسه های زمانی مختلف مورد ارزیابی
قرار گیرند و استراتژی مجددی را تدوین کنند .. امروزه رشد عظیم قدرت خرید
در بیشتر کشورها با وجود انتخاب های گسترده در بین محصولات با برندهای
مختلف، سبب شده است که مشتریان، هنگام خرید روی قیمت حساسیت زیادی نداشته
باشند و بیشتر به ارتباط و جایگاه برند محصول توجه کنند. این امر موجب رشد
رضایت مندی مشتریان از محصولات موجود در بازار می شود، زیرا بیشتر شرکت های
تولید کننده محصولات سعی دارند که انگیزه های مصرف کننده را درک کنند.
مدیریت برند شامل طرح یک وعده، به اجرا در آوردن آن وعده و سپس حفظ و
پاسداشت آن وعده است. این کار مستلزم تعریف برند، کسب موقعیت برای برند و
عرضه برند است. مدیریت برند هنر خلق و زنده نگاه داشتن یک نام تجاری است.
مدیریت برند با داشتن دانش و آگاهی کامل از اصطلاحی به نام تجاری آغاز
میگردد و شامل قولی است که به مشتری داده میشود (قولی که اگر به آن عمل
نشود باعث عدم رضایت مشتری میگردد). مدیریت برند چیزی جز هنر ایجاد و حفظ
نام تجاری نیست و نام تجاری باعث میگردد تا مشتریان به یک کسب و کار متعهد
گردد.
برندسازی
فرایند معنا بخشیدن به یک نام است و در حقیقت مجموعهای از راهکارهاست که
به نام تجاری شما هویت مشخصی داده و جایگاه آن را در بازار نسبت به رقبا
مشخص و متمایز میکند. برندسازی شامل مباحث مختلفی چون جایگاه یابی و
جایگاه سازی برند، انتخاب نام موثر برای برند، ایجاد طبقه بندی جدید،
انتخاب رنگ برند و طراحی لوگو برای آن، بسط برند یا محدود نمودن دامنه
تمرکز، عمق و ارزش برند، روابط عمومی، رویدادسازی، تبلیغات و... میباشد.
برای خواندن ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک نمایید.
کلمات کلیدی:برند-برندسازی-آموزش برند-مشاور برند-مشاوره برندسازی
مفهوم جایگاه یابی یکی از اجزای بنیادین مدیریت برند مدرن است و اهمیت
آن توسط پژوهش هایی که رابطهای مثبت بین عملکرد شرکت و فعالیتهای جایگاه
یابی را نشان می داد، نشان داده شده است. در واقع جایگاه بازار یک شرکت می
تواند با آگاهی از ادراک مشتریان در مورد محصولات رقابتی شرکت یا برند آن
بهبود یابد. اما علیرغم این توافق کلی، تعریف یکسانی که مورد توافق همه
باشد وجود ندارد و آن هم می تواند به دلیل عدم وجود اصول نظری شفاف و ساده
سازی معنی جایگاه یابی باشد.
در ادامه به بررسی برخی از جایگاههای ممکن در بازار خواهیم پرداخت:
• جایگاه به عنوان پیشرو
بررسیها نشان دادهاند در صورت یکسان فرض کردن سایر شرایط، سه برند
اولیهای که وارد بازار میشوند، نسبت سهم بازاری به ترتیب برابر با 4، 2 و
1 دارند. یعنی در هر بار ورود به بازار پس از یک رقیب، سهم بازار نصف
میشود. به عنوان مثال شرکت زیراکس به علت لیدر بودن در بازار دستگاه کپی،
موفق شد تا مدتها رقابت پایدار خود را حفظ کند در حالی که همین شرکت در
برخی دیگر از محصولات خود که نتوانسته بود در آنها لیدر باشد، به چنین
موفقیتی دست پیدا نکرد. برای حفظ موقعیت لیدر بودن در بازار، برخی
استراتژیها وجود دارد که شرکتها باید آنها را دنبال کنند:
شرکتها
باید در تبلیغات خود به لیدر بودن اشاره داشته باشند. به عنوان مثال، شرکت
کوکاکولا در تبلیغات خود همواره به شعار «The Real Thing» اشاره میکند که
نشان میدهد اولین برندی
که وارد بازار شده کوکاکولا بوده و بقیه برندها تقلیدی از کوکاکولا محسوب
میشوند. استراتژی دیگری که به حفظ لیدر بودن در بازار کمک میکند
استراتژی مولتی برند است. در این استراتژی، شرکت به جای تغییر جایگاه خود
در بازار، برندهای جدیدی را ایجاد میکند. به این ترتیب هر برند جدید
میتواند جایگاهی تغییر ناپذیر را در ذهن افراد پیدا کند.
گاهی لازم
است شرکتها برای انطباق با تغییرات، نامی گستردهتر برای خود انتخاب کنند.
پیشنهاد میشود در مواردی که شرکت در حال معرفی محصول جدید خود است، در
ابتدا از نام گسترده استفاده کرده و سپس بخش اولیه آن را حذف کند. به عنوان
مثال شرکت هالوید در زمان معرفی دستگاه زیراکس، ابتدا این محصول را با
نام هالوید زیراکس وارد بازار کرد و پس از آنکه این نام در ذهن مشتریان
شناخته و مشخص شد که این محصول جدید، محصولی از شرکت هالوید است، نام آن را
به زیراکس تغییر داد.
برای خواندن ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک نمایید.
کلمات کلیدی:برند-برندسازی-آموزش برند-مشاور برند-مدیریت برند
برای اینکه بتوانید خودتان را به خوبی نشان دهید، باید به برندی با ارزش تبدیل شوید. این برند، شما هستید.در حقیقت شخصیت، رفتار و نگرش شما قرار است به یک برند تبدیل شود.
نگاه دقیق تری به هنر برندسازی شخصی بیاندازید و ببینید چگونه می توانید از آن برای شروع برندسازی شخصی خودتان استفاده کنید.
1. هدف گذاری، برنامه ریزی وتعریف برند
قبل از خلق برند، طبیعتا آنچه مهم است، هدف گذاری و داشتن یک برنامه ی
مشخص است. به جای آنکه به جایگاه فعلی خود نگاه کنید، جایگاهی را که دوست
دارید به آن برسید را مورد توجه قرار دهید. آیا تلاش می کنید تا یک صاحب
قدرت در یک بازار جدید باشید؟ آیا در تلاش برای یافتن مشتریان بیشتری هستید
یا اینکه تصمیم شما بر افزایش قیمت هاست؟
درک این که می خواهید در
آینده چه جایگاهی داشته باشید به شما کمک می کند تا تصمیم بگیرید چگونه این
کار را انجام دهید. نهایتا، هدف شما باید ایجاد تصویری سازگار باشد از
آنچه خودتان تصور میکنید و آنچه مخاطبان از شما تصور میکنند و می بینند.
بنابراین پس از اینکه اهدافتان را مشخص کردید، بازار گوشه ی خود را انتخاب
کنید و یک برنامه دقیق تنظیم کنید.
2. شناخت، درک و باور برند
برند شخصی شما باید دارای شخصیت، ظاهر و ویژگی های منحصر به فردی باشد
اما این کار چیزی فراتر از داشتن یک حساب کاربری در رسانه های اجتماعی و یا
حتی داشتن یک لوگو است. شما باید تصویر سازگاری(consistent) را در همه
رسانه ها در هر زمان از خود نشان دهید. در حقیقت آنچه نشان می دهید در همه
جا باید یکسان باشد تا مردم بتوانند به شما اعتماد کنند. ایده اساسی و
مفهوم اصلی در داشتن این تصویر این است که هرآنچه انجام می دهید، هرچه
دارید و هر چه تولید می کنید، باید ارزش ها و اهداف برند شخصیتان را بطور
کامل منعکس کند. سازگاری، ایده اصلی است که برند را می سازد و به دیگران
نشان می دهد که چه چیزی رائه می دهید، به چه چیزی معتقدید و دلیل وجودی شما
چیست.
به عنوان مثال، اجازه دهید نگاهی به شرکت معروف اپل بیاندازیم.
اپل فرهنگ بشردوستانه و اخلاق قوی ای را طرح ریزی می کند، شرکتی که با
کارهای داوطلبانه، پشتیبانی از اتفاقات خوب در جامعه معروف شده است. این
ارزش های کسب وکار در تمام کارهایی که انجام می دهند از محصولات نوآورانه و
تبلیغات گرفته تا خدمات به مشتریانشان، مشهود است. وقتی که مردم محصولات و
خدمات آنها را خریداری می کنند احساس می کنند، مانند یک خانواده، بخشی از
برند هستند. این ارتباط احساسی است که برند آنها را خلق می کند – نه
الزاما لوگو و محصولات آنها. به یاد داشته باشید، مهم نیست چقد خوب هستید
مهم ین است چقدرخوب می خواهید باشید.
برای مطالعه بیشتر روی لینک زیر کلیک نمایید.
کلمات کلیدی:برند-برندسازی-آموزش برند-مدیریت برند-مشاور برندچگونه می توانیم میان برند و محصول تفاوت قائل شویم و آن ها را با یکدیگر مقایسه کنیم؟
محصول هر آن چیزی است که ما به بازرا رائه می دهیم تا بتوانیم توجه مخاطب را برای خرید و استفاده جلب کرده و نیاز یا خواسته ای را براورده کنیم.به این ترتیب محصول ممکن است یک کالای فیزیکی (نظیر مواد غذایی،راکت تتیس،یا خودرو)،خدمت (نظیرخدمات بانکی،خدمات هواپیمایییا خدمات شرکت های بیمه )،خرد فروشی یا فروشگاه تخصصی برای عرضه ی کالاهای خاص،فرد(نظیر یک شخصیت سیاسی)،سازمان(مانند گروه های عام المنفعه)،مکان(نظیر یک شهر یا کشور) یا حتی یک ایده(نظیر یک جنبش سیاسی) باشد.محصول می تواند تمامی این مفاهیم گسترده را در برداشت باشد.
به طور کلی می توان پنج سطح مفهومی برای محصول تعریف کرد.
1-سطح مزیتی ذاتی:نیاز بنیانی ایت که مشتری ها با استفاده از محصول یا خدمت آن را ارضا می کنند.
2-سطح عام محصول:کارکرد اصلی محصول که تنها شامل ویژگی هایی می شود که اساسا برای عملکرد محصول لازم هستند و هیچ عامل تمایزی را برای آن ایجاد نمی کنند.
3-سطح مورد انتظار از محصول:مجموعه ای از ویژگی هاست که خریدار به صورت طبیعی انتظار دارد با خرید محصول آن ها
ر ا به دست آورد.
4-سطح برتری محصول:آن دسته از مزیت ها و ویژگی های محصول یا خدمت مرتبط با آن را شامل می شود مکه می تواند موجب تمایز محصول از رقبا شود.
5-سطح ویژگی های بالقوه:شامل تغییرات و پیشرفت هایی است که محصول در آینده می تواند از آن ها بهرمند شود.
برای خواندن ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک نمایید.
تفاوت های محصول و برند در چیست؟
کلمات کلیدی:برند-برندسازی-آموزش برند-مشاور برند-مشاوره برند-مدیریت برند
برند
Brand و شهرت Reputation بسیار محکم به یکدیگر متصلاند اما مترادف
نیستند. زیرا که در بسیاری از شرکتها در هنگام شروع پروژه مدیریت برند یا
برندینگ، با این مسئله روبرومی شویم و از مدیران میشنویم که پروژه برند را
به پروژه شهرت ونام تجاری برای فهم بهتر نیرویهای انسانی سازمان خود،
ترجمه مینمایند. حتی مدیری درخواست می نمایند که ما نیز از واژه شهرت سازی
بهجای برندسازی استفاده نماییم.
این مورد بسیار عادی است که عموم مردم، برند داشتن را با شهرت داشتن مترادف میدانند.
با توجه به اینکه برند و شهرت هردو از نوع داراییهای نامشهود (ناملموس/
غیر عینی) شرکت هستند، این ناملموس بودن سبب میشود که تفسیر یکسانی از این
دو واژه در ذهن مدیران ایجاد گردد. همچنین موجب شده است تا گرایش و
هدفگذاری مدیران به برندسازی و ایجاد شهرت از یک مسیر واحد برنامهریزی
گردد.
شهرت و برند، هردو از مسیر برقراری ارتباط با مخاطب شکل گرفته و به دنبال بهبود شناخت و درک مخاطب از کالا یا خدمت هستند.
عملکرد برند دارای ماهیت چندگانه و اثری افزاینده دارد. هدف از برند و
عملیات برندسازی، ایجاد اشتیاق و تمایز است. تحریک خریداران به پرداخت وجه
بیشتر برای محصولات و خدمات سازمان بهجای اینکه آن پول را جای دیگر صرف
نمایند. شهرت حاصل جمع کل سوابق کاری سازمان است.
به زبان ریاضی میتوانیم عملکرد برند را به عمل ضرب و شهرت را با عمل جمع تشبیه نماییم.
پس شهرت عبارت است حاصل جمع فعالیتها و اظهارنظرهای گذشته تا امروز
سازمان است. در این حالت برند ساخته میشود که این شهرت به را کسب درآمد و
پول نزدیک نماید. پس یکی از وظیفه مدیریت برند، حفاظت از شهرت سازمان به
منظور حفظ اعتماد و اعتبار است.
برند
نقشی پویا و کنش گرا، اما شهرت نقشی تدافعی دارد. ولی هر دو برای سازمان
ضروری است.هر یک میتواند دچار مشکل شده و آسیب ببینند و آسیب یکی بر دیگری
تأثیر خواهد گذاشت.
برای خواندن ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک نمایید.
کلمات کلیدی:برند-برندسازی-آموزش برند-مشاوره برند-برندینگ